مطمئنا یاد سهراب بهانه خوبیست برای شروعی تازه برای استمرار یک لبخند برای آشتی با زندگی ... :)

خواهم آمد بر سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت

پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند

هر کلاغی را کاجی خواهم داد

مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک

آشتی خواهم داد

آشتی خواهم کرد

راه خواهم رفت

نور خواهم خورد

دوست خواهم داشت .... *

پانویس:



به تو می‌اندیشم
ای سراپا همه خوبی،
تک و تنها به تو می‌اندیشم.

همه وقت

همه جا
من به هر حال که باشم به تو می‌اندیشم.
تو بدان این را، تنها تو بدان!
تو بیا
تو بمان با من، تنها تو بمان!
من همین یک نفس از جرعۀ جانم باقی‌ست،
آخرین جرعۀ این جام تهی را تو بنوش!

فریدون مشیری

پانویس:
تقدیم به طناز عزیزم همیشه به یادت هستم

دیگه رفتم



تا به کجا باید از ظلمت شب تاسحرگاهان دوید
 تا که شاید روزی مرگ همانند مسافری گمگشته خانه ما را بیابد
چه کسی می داند با کدامین سیب ازمسیر سر راست ابدیت در غروب غمبار نخل ها سقوط کردیم.
من یا تو؟
چه کسی نمی داند
ایستاده ایم به انتظار سفر هایی که نرفته ایم
حرف های ناگفته
با طعم لذت هایی که نچشیدیم
آی تو که نوشته هایم را می خوانی
پشت این باغستان
جاده ای ست از حجم سفر لبریز
چمدانی که تو را میخواند
با من همراه شو
انتهای این عذاب هرچه باشد
هر کجا باشد
ما دوباره آغاز می کنیم
نقطه سر خط

(محمد.طاها)


پانویس:
حالم خوب ولی تو باور نکن

 
 

به تو متصلند



 تمام پنجره ها، کوچه ها، خیابان ها
 مسافرند به سمت تو در اتوبان ها
 به چشم های تو که جنگلند منتهی اند
 مسیر فانتزی گله های چوپان ها

 تو پیچ آخر راه رسیدنی، هربار
 به خاطر تو بریدند دسته فرمان ها
 به خاطر تو ته دره می رود اتوبوس
 برای توست که چپ می کنند نیسان ها

 کنار جاده چرا ایستاده ای دختر؟
 ندیده اند فرشته، زیاد، انسان ها
 چه نفع می بری از این حواسپرتی ها؟
 چقدر جاده بگیرد به خاطرت جان؟ ها؟

 بهار رامسری توی شرجی بوشهر
 هوای عالی اهواز در زمستان ها
 بیا و عطر تنت را بپاش در کافه
 که بوی سیب بگیرد تمام قلیان ها

 بیا که حافظ و سعدی دوباره زنده شوند
 به نام نامی عشق تو بعد دوران ها
 بیا که حق تقدم به بودنت دادند
 پلیس های سر چار راه و میدان ها

 همین که هستی و باشی ،بهاری اند همه
 خوشند ، گرچه دچارند در غم نان ها
 ##
 کنار جاده بمان تا به دره پرت شویم
 شده ست دره ،بهشت چراغ گردان ها

 علی بهمنی


ضربه خوردیم وشکستیم و نگفتیم چرا؟!
ما دهان از گله بستیم و نگفتیم چرا؟!


جای "بنشین" و "بفرما" "بتمرگی" گفتند
ما شنیدیم و نشستیم و نگفتیم چرا؟


"تو" نگفتیم و "شمایی" نشنیدیم و هنوز
ساده مثل کف دستیم و نگفتیم چرا؟!


دل سپردیم به آن "دال" سر دشمن و دوست
دشمن و دوست پرستیم و نگفتیم چرا؟


چه "چراها" که شنیدیم و ندانیم چرا
ما همین بوده و هستیم و نگفتیم چرا؟!


شادی صندوقی