تا به کجا باید از ظلمت شب تاسحرگاهان دوید
تا که شاید روزی مرگ همانند مسافری گمگشته خانه ما را بیابد
چه کسی می داند با کدامین سیب ازمسیر سر راست ابدیت در غروب غمبار نخل ها سقوط کردیم.
من یا تو؟
چه کسی نمی داند
ایستاده ایم به انتظار سفر هایی که نرفته ایم
حرف های ناگفته
با طعم لذت هایی که نچشیدیم
آی تو که نوشته هایم را می خوانی
پشت این باغستان
جاده ای ست از حجم سفر لبریز
چمدانی که تو را میخواند
با من همراه شو
انتهای این عذاب هرچه باشد
هر کجا باشد
ما دوباره آغاز می کنیم
نقطه سر خط
(محمد.طاها)
پانویس:
حالم خوب ولی تو باور نکن

ای شغال پیر نظر نمیدم تا چیشت دربیاد. با این سربازی رفتنت .
ببعی
منتظرم زود بیا کلی میخوام حرف بارت کنم شغال
گند زدم تو رژه منو نگه داشتن
راستی امشب و فردا شب هستم
خواستی بیا میهن باران لامصب چتش وا نمیشه
موفق باشی . امیدوارم همیشه خوشحال وسر حال باشی
توام اینجا تا میتونی نظر بده نظرات ثبت شد بعدان آدم میاد میبینه کیف میکنه
ماشال اسمت تو میهن عوض شده؟!چلااااااااا؟؟ماشاالله خان بهتر بود ک!!خخخخخ
....خیالت تخت!!هستم درخدمتتون کجا برم!!!
عزیز مایی بازم سر بزن
همیشه اینجا میام سر میزنم
چشم رفیق حتما...بازم دم شما گرم
قربان شما منتظرتما نری که بریا
فدات بازم سر بزن میام نظراتو تایید میکنم تو این بیست روز فقط پست نمیذارم
همیشه برای دیدن دوستای قدیمی میام اینجا سر میزنم تونستی بیا سر بزن بیشتر وقتا