nothing can be explained

برای فراموشی...


پانویس:
بدلیل پاره ی از بی حوصلگی ها و خسته بودن ها
تعطیل شد

سکوت آب شعری از شاملو



سکوت ‏آب 
مى‏تواند 
خشکى ‏باشد و فریاد عطش: 
سکوت‏ گندم 
مى‏تواند 
گرسنه ‏گى ‏باشد و غریو پیروزمندانه ‏ى قحط: 
همچنان که ‏سکوت ‏آفتاب 
ظلمات ‏است 
اما سکوت ‏آدمى فقدان‏ جهان ‏و خداست: 
غریو را 
تصویر کن! 

پرواز



بیا این بشریّت را فراموش کنیم
و در انحصار سبز یگانگی
ارواح بی گناه خویش را
از اسارت خاک بتکانیم
ما می توانیم
همچون دو پرنده باشیم
و در کنار هم
پرواز را تا ماورای جاذبه ی دنیا
ادامه دهیم
و در حجمی از نور و گیاه
حقیقت عشق را
با بوسه ای طولانی به ثبوت برسانیم.

ابراهیم منصفی

پروانه



دیشب به یاد روی تو تنها گریستم
تنهای بی امید چه شبها گریستم
از چنگ غم بخلوت اندیشه های عشق
بردم پناه و بی تو در آنجا گریستم
سر می کشد چوشعله تمنای او ز دل
زین جانگذاز درد تمنا گریستم
پنهان نمی شود چکنم؟ ماجرای عشق 
در عشق او نهانی و آشکار گریستم
یک روز خنده زد دلم از گرمی امید 
عمری ز سرد مهری دنیا گریستم
روشن نشد ز بخت سیاهم چراغ عمر
امروز از سیاهی فردا گریستم
آتش زدند بر دل من ، تا که همچو شمع
یکجا بسوختم دل و یکجا گریستم
کوتاه بود عمر من و عمر گل ، دریغ 
(پروانه) سان به خنده گلها گریستم

علیرضا میثمی(پروانه)





ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند

 بره های این حوالی گرگ ها را میدرند

 سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها 

زنده ها هم آبروی مرده ها را میبرند…