خانه عناوین مطالب تماس با من

بیتابی شاعرانه

بیتابی شاعرانه

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • مطمئنا یاد سهراب بهانه خوبیست برای شروعی تازه برای استمرار یک لبخند برای آشتی با زندگی ... :)
  • [ بدون عنوان ]
  • دیگه رفتم
  • به تو متصلند
  • [ بدون عنوان ]
  • شعر آخر
  • سارا
  • با تو دوستند
  • خدانگهدار
  • [ بدون عنوان ]

بایگانی

  • بهمن 1394 1
  • دی 1394 1
  • آذر 1394 1
  • آبان 1394 3
  • مهر 1394 6
  • شهریور 1394 10
  • مرداد 1394 15
  • تیر 1394 7
  • خرداد 1394 14

جستجو


آمار : 8702 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • مطمئنا یاد سهراب بهانه خوبیست برای شروعی تازه برای استمرار یک لبخند برای آشتی با زندگی ... :) پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1394 00:09
    خواهم آمد بر سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند هر کلاغی را کاجی خواهم داد مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک آشتی خواهم داد آشتی خواهم کرد راه خواهم رفت نور خواهم خورد دوست خواهم داشت .... * پانویس:
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1394 02:59
    به تو می‌اندیشم ای سراپا همه خوبی، تک و تنها به تو می‌اندیشم. همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو می‌اندیشم. تو بدان این را، تنها تو بدان! تو بیا تو بمان با من، تنها تو بمان! من همین یک نفس از جرعۀ جانم باقی‌ست، آخرین جرعۀ این جام تهی را تو بنوش! فریدون مشیری پانویس: تقدیم به طناز عزیزم همیشه به یادت هستم
  • دیگه رفتم یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1394 15:35
    تا به کجا باید از ظلمت شب تاسحرگاهان دوید تا که شاید روزی مرگ همانند مسافری گمگشته خانه ما را بیابد چه کسی می داند با کدامین سیب ازمسیر سر راست ابدیت در غروب غمبار نخل ها سقوط کردیم. من یا تو؟ چه کسی نمی داند ایستاده ایم به انتظار سفر هایی که نرفته ایم حرف های ناگفته با طعم لذت هایی که نچشیدیم آی تو که نوشته هایم را...
  • به تو متصلند یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1394 16:43
    تمام پنجره ها، کوچه ها، خیابان ها مسافرند به سمت تو در اتوبان ها به چشم های تو که جنگلند منتهی اند مسیر فانتزی گله های چوپان ها تو پیچ آخر راه رسیدنی، هربار به خاطر تو بریدند دسته فرمان ها به خاطر تو ته دره می رود اتوبوس برای توست که چپ می کنند نیسان ها کنار جاده چرا ایستاده ای دختر؟ ندیده اند فرشته، زیاد، انسان ها چه...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1394 01:24
    ضربه خوردیم وشکستیم و نگفتیم چرا؟! ما دهان از گله بستیم و نگفتیم چرا؟! جای "بنشین" و "بفرما" "بتمرگی" گفتند ما شنیدیم و نشستیم و نگفتیم چرا؟ "تو" نگفتیم و "شمایی" نشنیدیم و هنوز ساده مثل کف دستیم و نگفتیم چرا؟! دل سپردیم به آن "دال" سر دشمن و دوست دشمن و دوست...
  • شعر آخر شنبه 2 آبان‌ماه سال 1394 03:51
    دانی که در سرم غبار ده پاییز نشسته است سالهای زیادی در نبودت بر تقویم ننشسته است که موهایم می ریزند چون که از غمت لبریزند بی تو خسته ام از همه کسانی می شناسم عجیب قهوه ی تلخ و عصر دلگیر شعر پایان زیر درخت سیب (م.طاها)
  • سارا چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1394 16:37
    فندق‌ چانه لیمو لب گردو چشم انار گونه زنبیل میوه‌‌های پاییزی ای سارا تو گونه‌هایت باغ به است تو لب‌های قشنگت تمشک جنگلی‌ست از نگاه تو دو قمری پر می‌گیرد بر شانه‌های درخت پیری که منم چشم‌های تو ای درختم / ای دخترم آبگینه‌ی شاهبانویی‌ست که مرا گفت: در من هزارعاشق بی‌قراری می‌کنند بشنو سارا باران در زادگاه تو جیره‌ی...
  • با تو دوستند چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1394 16:26
    گنجشک ها با تو دوستند گربه ها از صدای پایت فرار نمی کنند سوسک ها _اگر تو بخواهی _ کنار دمپایی ها دراز می کشند جانور درونم آرام شده است تو با کدام زبان حرف می زنی ؟! حافظ موسوی
  • خدانگهدار یکشنبه 12 مهر‌ماه سال 1394 00:38
    ماییم که از بادهٔ بی‌جام خوشیم هر صبح منوریم و هر شام خوشیم گویند سرانجام ندارید شما ماییم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم پانویس: وبلاگم تعطیل شد
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1394 18:56
    اگر دوست منی کمکم کن تا از پیشت بروم . اگر یار منی کمکم کن تا از تو شفا یابم . اگر می دانستم که عشق خطر دارد دل نمی دادم . اگر می دانستم که دریا عمیق است دل نمی زدم . و اگر پایان را می دانستم آغاز نمی کردم ... نزار قبانی
  • بیاموز به تنهایی پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1394 18:52
    آموزگار نیستم تا عشق را به تو بیاموزم ماهیان نیازی به آموزگار ندارند تا شنا کنند پرندگان نیز آموزگاری نمی خواهند تا به پرواز در آیند شنا کن به تنهایی پرواز کن به تنهایی عشق را دفتری نیست بزرگترین عاشقان دنیا خواندن نمی دانستند نزار قبانی
  • [ بدون عنوان ] جمعه 3 مهر‌ماه سال 1394 00:18
    کجایند روزهایی که نبودند عاشقانه هایی که نگفتیم چه احمقانه سوختیم زیر باران هایی که بی دلیل بر صورت های سردمان زد چه غریبانه باختیم زیر تازیانه های کسی که اصلا نمی شناختیم چه کسی ما را به یاد خواهد آورد وقتی که از همان اول انگار نبودیم (م.عبدی)
  • عشاق ابدی چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1394 14:37
    خورشید جاودانه می درخشد بر مدار خویش ماییم که پا جای پای خود مینهیم و غروب میکنیم هر پسین از حسین پناهی
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1394 14:27
    جای یک چارگوش سپید جای یک میخ کوچک و تیز مانده روی سینه ی دیوار شاید این خالی عکس بادی در قفس بوده است رو به روی جوخه ی خاموش سنگی سخت شاید این تصویر گور مرد گمنامی در زمستان است ... رویا زرین
  • عاشقی چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1394 14:22
    من رازی را پنهان نکرده ام! قلبم کتابی است ... که خواندنش برای تو آسان است. من همواره تاریخ قلبم را می نگارم؛ از روزی که در آن به تو عاشق شدم ! نزار قبانی
  • ای مهربان چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1394 14:20
    اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم فروغ فرخزاد
  • مرا نمی خواهی؟ دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1394 23:03
    درخت که می شوم تو پائیزی ! کشتی که می شوم تو بی نهایت طوفانها ! تفنگت را بردار و راحت حرفت را بزن! گروس عبدالملکیان
  • با همه ....... دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1394 22:52
    با همه ی بی سر و سامانی ام باز به دنبال پریشانی ام طاقت فرسودگی ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی ام آمده ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه ی توفانی ام دلخوش گرمای کسی نیستم آماده ام تا تو بسوزانی ام آمده ام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانی ام... محمد علی بهمنی
  • حوض کاشی با نقاشی هاش میشه دلخوشی من وقتی نباشی.... جمعه 6 شهریور‌ماه سال 1394 00:39
    پانویس: نیستی نبودنت غربت عصرهای پاییز است که انتظارت را فنجان فنجان دلتنگی ات را آه پشت سر آه در وجودم سر ریز می کنم تو آرام آرام در من جان می گیری من در خود کمرنگ تر کاش تمام شوی در تنی که دیگر برای توست یا تمام شود این پاییزی که نمی دانم عاشق کیست من دیگر توانی برای جنگیدن با نبودنت ندارم (م.عبدی)
  • دلم.. جمعه 6 شهریور‌ماه سال 1394 00:27
    پانویس: من تو را میخواهم مرا لمس کن دوباره بگذار بگذرم از این سراب خود ساخته واقعیت را از نوع ترسیم کنم (م.عبدی)
  • انسان دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1394 14:31
    پانویس: انسانها در مجموع در طول زندگی سه حرکت دارند . در عمق ، در سطح ، در ارتفاع بیچارگان در عمق تبهکاری فرو می روند . واماندگان در سطح روز مره گی های زندگی سرگردانند و فرزانگان در آسمان بی کرانه ی عرفان پر وبال می زنند.
  • دانلود سه کتاب شعر دیگر دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1394 14:26
    کتاب شعر سایه ی سپید ( پیام بخشعلی ) : http://p30up.ir/images/wp5g32ftt77k6xwy3v0.pdf نام های بسیار( فیروز ناجی ) : http://p30up.ir/images/8oae4w16ju5rwq65r5.pdf ا ز دیار قلبم( فروغ حاجیان ) : http://p30up.ir/images/zyucmwz2zsuqluq5m7d3.pdf
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1394 16:51
    nothing can be explained برای فراموشی... پانویس : بدلیل پاره ی از بی حوصلگی ها و خسته بودن ها تعطیل شد
  • سکوت آب شعری از شاملو چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1394 11:51
    سکوت ‏آب مى‏تواند خشکى ‏باشد و فریاد عطش: سکوت‏ گندم مى‏تواند گرسنه ‏گى ‏باشد و غریو پیروزمندانه ‏ى قحط: همچنان که ‏سکوت ‏آفتاب ظلمات ‏است اما سکوت ‏آدمى فقدان‏ جهان ‏و خداست: غریو را تصویر کن!
  • پرواز چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1394 11:44
    بیا این بشریّت را فراموش کنیم و در انحصار سبز یگانگی ارواح بی گناه خویش را از اسارت خاک بتکانیم ما می توانیم همچون دو پرنده باشیم و در کنار هم پرواز را تا ماورای جاذبه ی دنیا ادامه دهیم و در حجمی از نور و گیاه حقیقت عشق را با بوسه ای طولانی به ثبوت برسانیم. ابراهیم منصفی
  • پروانه چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1394 11:28
    دیشب به یاد روی تو تنها گریستم تنهای بی امید چه شبها گریستم از چنگ غم بخلوت اندیشه های عشق بردم پناه و بی تو در آنجا گریستم سر می کشد چوشعله تمنای او ز دل زین جانگذاز درد تمنا گریستم پنهان نمی شود چکنم؟ ماجرای عشق در عشق او نهانی و آشکار گریستم یک روز خنده زد دلم از گرمی امید عمری ز سرد مهری دنیا گریستم روشن نشد ز بخت...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1394 23:31
    ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند بره های این حوالی گرگ ها را میدرند سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها زنده ها هم آبروی مرده ها را میبرند…
  • عشق و آزادی سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1394 23:24
    مردمان شهر برای آزادی تابوت ساختند و برای عشق مرز … غافل از اینکه نه آزادی در تابوت جا می گیرد و نه عشق مرز می شناسد. ” ارنستو چه گوارا
  • عصر پاییزی سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1394 00:14
    آِیا صدای لالایی خزان در گوش تنهایی کوچه ها را نشنیده ای! به مولا قسم ما هم تنهاییم خسته شده ایم از کنار هم بودن ها ریزش خواهیم کرد فرسوده و رنگ پریده باد آوازه ی تنهایی مارا چه غمگین درمشام خیس کوچه ها فریاد خواهد کرد من هنوز امید از روزنه ی مهتاب می گیرم در فنجان قهوه تعبیر فالم را انتظار می بینم نماز بر قبله ی...
  • بیوگرافی آنا گاوالدا دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1394 09:28
    بیوگرافی آنا گاوالدا (به فرانسوی: Anna Gavalda )رمان نویس قرن بیستم میلادی اهل فرا نسه است. از او تا کنون چندین رمان کوتاه به فارسی برگردانده شده است. زادروز ۹ دسامبر ۱۹۷۰ ‏(۴۴ سال) بولونی بیانکور پدر و مادر از شهروندان اصیل پاریس ملیت فرانسوی پیشه رمان نویس فرزندان لوئیز و فیلیسیتی آثار دوست داشتم کسی جایی منتظرم...
  • 58
  • صفحه 1
  • 2