عشق و آزادی


مردمان شهر برای آزادی تابوت ساختند و برای عشق مرز …

 غافل از اینکه نه آزادی در تابوت جا می گیرد و نه عشق مرز می شناسد. ”

 ارنستو چه گوارا 

عصر پاییزی

 آِیا صدای لالایی خزان در گوش تنهایی کوچه ها را نشنیده ای!
به مولا قسم ما هم تنهاییم
خسته شده ایم از کنار هم بودن ها
ریزش خواهیم کرد
فرسوده و رنگ پریده
باد
آوازه ی تنهایی  مارا چه غمگین 
درمشام خیس کوچه ها
 فریاد خواهد کرد
من هنوز امید از روزنه ی مهتاب می گیرم
در فنجان قهوه
تعبیرفالم را  انتظار می بینم
نماز  بر قبله ی قاصدک های رها میخوانم
آری هنوز هم روزهای خوب را در انتظارم
تا که نگاه های خسته ام را
دستان مهربان کسی که سالهاست
مرا شاعر کرده
نوازش کند
تک تک واژه های شعرم
به پایان خزانی که هنوز نیامده است
  اعتراض می کنند
من در این سردرگمی 
هنوز امید از روزنه مهتاب می گیرم
 که شاید روزی بیاید
او که سالهاست
مرا شاعر کرده

پانویس:
تقدیم به  سلطان قلبم
مرتضی پاشایی 
روحت شاد



بیوگرافی آنا گاوالدا

بیوگرافی


آنا گاوالدا (به فرانسوی: Anna Gavalda)رمان نویس قرن بیستم میلادی اهل فرانسه است. از او تا کنون چندین رمان کوتاه به فارسی برگردانده شده است.

زادروز۹ دسامبر ۱۹۷۰ ‏(۴۴ سال)
بولونی بیانکور
پدر و مادراز شهروندان اصیل پاریس
ملیتفرانسویFlag of France.svg
پیشهرمان نویس
فرزندانلوئیز و فیلیسیتی

آثار

  • دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد؛ عنوان اصلی: Je voudrais que quelqu'un m'attende quelque part, 1999، مترجمالهام دارچینیان، انتشارات قطره، چاپ دهم، ۱۳۹۰، ۲۰۰ صفحه (مجموعه داستان)
  • من او را دوست داشتم؛ عنوان اصلی: Je l'aimais, 2002، مترجم الهام دارچینیان، انتشارات قطره، چاپ ششم، ۱۳۹۱، ۱۷۶ صفحه، (رمان)
  • گریز دلپذیر؛ عنوان اصلی: L'Échappée belle, 2009، مترجم الهام دارچینیان، انتشارات قطره، چاپ سوم، ۱۳۹۱، ۱۴۸ صفحه (رمان)

نوشته ای از آنا گاوالدا

آموخته ام که وابسته نباید شد 

نه به هیچ کس، نه به هیچ رابطه اى

واین لعنتى نشدنى ترین کارى بود که آموخته ام !

گریز دلپذیر _ آنا گاوالدا


لینک دانلود بهترین کتاب نویسنده:

               من اورا دوست داشتم:     http://p30up.ir/images/hd944ovh9h7xlr77qnrm.pdf




پانویس:

من از تو می نویسم

تو

شعرهایم را می بینی

نمی خوانی

براستی چه احمقانه است

شعر گفتن برای کسی که نمیشناسی

مانند مسافری در شهری غریب

که فراموش کرده خانه اش کجاست؟

تک تک سلول های خاطره اش

مرده اند

من تو راآشفته تر به انتظار نشسته ام

تا که روزی از دهان تمام فصول

بهار  امدنت را مژده دهند





شهرخون

همه جا حرف است و حرف

          از سکوت سرد و تلخ

می نویسند_دنیا عجیب است!

کودکان بی دفاع

                                                              در پس چشمان پرخون جهان

دانه دانه

                         همچو برگ

                                                              بر زمین می افتند

جوابش بس سکوت است

سازمان ملل!

آن یکی می گوید:

_خبرش را خواندی؟

            غزه غرق خون شده:

                                                         شهر غزه خانه هاش وارون شده

حرم و مدرسه و مسجد و شهر

همه نابوده شده........

آه عجب دنیای!

آری!

                آری

بس شگفت دنیایست

                که همه چشمان کور

        که ناشنوا

خفته ای در خانه

سخن از ظلم و ستم می گویی؟

تو چه می فهمی از

                                                 اشک های مادر زخمی که در آغوشش

کودکانش جان داده ؟

تو چه می فهمی ار آن مردی که 

   آرزویش دیدن لبخندی

                                              بر لبان مادر است

جای این حرف و شعار

               قدمی بردار.......

حرف مانع کشتن نشود

               حرف تو مرهم شهر خون نیست

بحث بیهوده که چه؟

              آخرش سودش چیست؟

تو اگر دلسوزی

کمک آن ها باش

جای این حرف و شعار ها

    قدمی بردار......

( از کتاب مرگ لبخندها)

(نام نویسنده ذکر نشد)


پانویس:

(لینک دانلود کتاب مرگ لبخندها)

http://p30up.ir/images/1ypp0yehul2ca32c.pdf

بیوگرافی نصرت رحمانی

بیوگرافی نصرت رحمانی
میعاد در لجن
نصرت رحمانی در سال 1308 در تهران متولد شد یکی از شاعران معاصر نوگرای ایران است. دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در همین شهر به پایان رساند و سپس وارد مدرسه پست و تلگراف و تلفن شد سپس به کار در رادیو پرداخت سپس به روزنامه نگاری پرداخت سپس مسوول صفحات شعر مجله زن روز شد.

رحمانی در سه مجموعه کوچ ، کویر و ترمه که در سالهای 1333 تا 1336 منتشر کرد از لحاظ شکل چهار پاره را بر میگزیند و از جهت محتوا در دنیای درد و تاریکی ، مرگ و گناه غوطه ور میشود . او خود در مقدمه ترمه اشعارش را اشعار سیاه می خواند و به خواننده خطاب میکند ، تو ای خواب زده بیهوده در سراب اشعار سیاه من به دنبال خورشید گمشده خود میگردی جز گوری تهی و تابوتی قفل شده چیز دیگر نخواهی یافت . به توا م ای خواننده ، چشمانت را به دست کلمات جذامی بیرحم اشعار سیاه من مسپار و بدان که در آن اگر روزنه ای پیدا شود درمان نیست 



ابلیس خدای بی سر و پاییست انگشت نما شده به ناپاکی 

تن شسته در آب چشمه خورشید تف کرده بروی آدم خاکی 

خندیده به بارگاه شیطانی دندان طمع ز آسمان کنده 

بندی غرور خویشتن گشسته زانو نزده به پای هر بنده 

در بند کشیده ناخدایان را خود نیز در انزوای خود زنجیر 

از دوزخ و از بهشت آواره در برزخ خویش مانده بی تدبیر 

مطرود شما سیاه کیشان است کز بین تیلزمند یزدانید 

لیکن چون به خویشتن پناه آرید دانید که بندگان شیطانید 

ابلیس منم خدای بی تا جان پیشانی خود بر آسمان سوده 

سوزانده غرور اگر چه بالم را ابلیس اگر منم


وی در اشعار بعد از ترمه از جهت شکل چهار پاره را رها میکند و به سوی نوعی وزن نیمایی روی میاورد و در مجموعه میعاد در لجن به بازی گرفتن کلمات و تصاویر بسنده نمیکند و گاه گاه کم و بیش به سوی بازی اوزان با روشی ویژه خود می رود در مجموعه دیگر مانند حریق باد نوعی زبان حماسی به کار بسته و احساس ساده و بی پیرایه خویش را با نوعی تفکر در می آمیزد

آثار :

کوچ 

کویر 

میعاد در لجن 

ترمه 

حریق باد 

درو 

شمشیر معشوقه قلم 

پیاله دور دگر زد 

در جنگ باد




پانویس:
کتاب میعاد در لجن واقعا فوق العاده است
لینکشو میذارم هر کی خواست 
دانلود کنه: