ای مهربان


اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ

بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم 

فروغ فرخزاد

مرا نمی خواهی؟

درخت که می شوم 
تو پائیزی !
کشتی که می شوم
تو بی نهایت طوفانها !
تفنگت را بردار 
و راحت حرفت را بزن!

 گروس عبدالملکیان

با همه .......


با همه ی بی سر و سامانی ام 
باز به دنبال پریشانی ام 
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست 
در پی ویران شدنی آنی ام 
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی توفانی ام 
دلخوش گرمای کسی نیستم 
 آماده ام تا تو بسوزانی ام 
آمده ام با عطش سالها 
تا تو کمی عشق بنوشانی ام...
 محمد علی بهمنی

حوض کاشی با نقاشی هاش میشه دلخوشی من وقتی نباشی....



پانویس:

نیستی 

نبودنت غربت عصرهای پاییز است

که انتظارت را فنجان فنجان

 دلتنگی ات را آه پشت سر آه

در وجودم سر ریز می کنم

تو آرام آرام در من جان می گیری

من در خود کمرنگ تر

کاش تمام شوی

در تنی که دیگر برای توست

یا تمام شود 

این پاییزی که  نمی دانم عاشق کیست

من دیگر توانی برای جنگیدن با نبودنت ندارم

(م.عبدی)

دلم..



پانویس:

من تو را میخواهم

مرا لمس کن 

دوباره

بگذار

بگذرم

از این سراب خود ساخته

واقعیت را از نوع ترسیم کنم

(م.عبدی)