شازده کوچولوی قلبم بیا که دلتنگم


به گمانِ من شازده کوچولو یک جمعه به زمین آمده بود
شازده کوچولو : دنبال آدم ها کجا بگردم ؟؟
روباه : تو تخت خوابشون ، کنج غم هاشون
شازده کوچولو : هنوز سرگردون ریشه هاشون هستند
روباه : هستند ... جمعه ها بیشتر
شازده کوچولو : آدم ها همدیگر را دارند
روباه : در حقیقت آدم ها هیچ کس را ندارند ، این را آدم روزهای جمعه از جاهای خالی آنهایی که باید باشند و نیستند ، میفهمد
شازده کوچولو : دلم غروب آفتاب می خواهد
روباه : کاش روز دیگری آمده بودی ، غروب های جمعه آدم ها را می کشد
، چه رسد به تو که از یک سیاره ی دیگری آمده ای
شازده کوچولو : ا و و و و و ه پس برای تو هر روز جمعه است . تو چرا تنهایی روباه
روباه : من زیرکم ، تنها که باشی ، ترک هم نمی شوی
حالا هم تا دلت نگرفته فرار کن به شنبه , یا برگرد به پنج شنبه

به گمانم به خاطر جمعه ها است که ما هیچ شازده کوچولو یی در بین خودمان نداریم


نیکی فیروزکوهی

عکس هایی بسیار زیبا با موضوع عشق و عاشقی

زندگی یعنی خستگی !
 زندگی یعنی جنگی که هر روز تکرار می شود
 در ازای لحظات شادی اش که مکث های کوتاهی بیش نیست
باید بهای گزافی پرداخت!

سیب کال



سیبی  نخورده و  زندانی دنیا  شدیم
بهشت از دستمان رفت و غرق در حسرت شدیم
مرزها کشیدیم و با جنگ هایمان تنها شدیم
در این انزوای کسالت بار پر از اغوا شدیم
زندگی  شد بار  گرانی  بر دوش
سهم ما از آرامش شد دوش
لبخندهایمان خشکید بر نگاه آینه ها
گم شدیم در سکوت ازدحام ها
همچو طفلی گم کرده راه
لغزشی و بعد هم قعر چاه
می رویم و می رویم و انتظار باران
انگار نه انگار که می آید صدای اذان
افسوس ما در راه و جا مانده پناه یاران
آه که من امیدی ندارم که ببارد باران باران